عشق جاودان
![]() دردها دسته شدند کلبه ای ساختند و نـــاماین کلبه تنگ و تاریک را غـــم نهادند اشکها دریا شدند .دل را تنگ و بی تابکردند .هراسان شدند و جویبار خروشانی پدید اوردند حال غـــم نه تنها از چهره پریشانم بیداداست بلکه از عمق وجودم آن را درک کرده و بدون درخواست او به استقبالش رفتم. نظرات شما عزیزان: دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان
پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |